بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

در ابتدای این مقاله پوزش می طلبم از اینکه فعلاً به دلایل بسیاری بارگذاری تصاویر و مستندات ما در حوزۀ جوانی دوباره در مقالۀ حاضر ، امکان پذیر نمی باشد و امیدواریم در آیندۀ نزدیک بتوانیم جهت بازدید عموم این امکان را فراهم سازیم .

جوانی دوباره ، دستاوردی نو ، عینی ، کاربردی و علمی در حوزۀ شناخت شناسی حرکتی و مسیر سلامت نگرِ سیستم حرکت ، ارتقاء با هدف کاهش سرعت روند پیری ، افزایش طول عمر و...!

لازم است به معنا و مفهوم فرآیند ، نظری بیفکنیم و اینکه چرا پیری و جوانی دوباره را فرآیند می دانیم ؟

 فرآيند مجموعه فعالیتهای متوالی و مرتبط بوده که محصول خاصی را بوجود می آورد و برای ایجاد این محصول ، به  داده های خاصی نیاز دارد که زمینه را برای درست عمل نمودن آن فراهم می سازند.  این اصطلاح در علم روانشناسی معانی گوناگونی دارد ، امّا تمامی آنها با ریشۀ لاتین به معنای پیش رفتن هماهنگی دارند و مفهوم  پیشرفت گام به گام به سوی هدفی را می رسانند ، و بدین دلیل ما پیری و جوانی دوباره را یک فرآیند میدانیم و از دیدگاه ما ، هر دو برآیندی از فعل و انفعالاتی هستند  که  لذّت و الم ، آگاهی و جهل ، شاید که مستتر در ذات آنها  باشند .

پیری فرایندی است غیر قابل اجتناب و تجربۀ آن امری است جبری که از ابتدای خلقت هیچ گریزی از آن برای بشر نبوده و نیست  ، امّا آنچه تاریخ ایران آن هم بصورت بسیار محدود و تاریخ اروپا به طور نسبی و تلویحی به آن اشاره کرده است ، وجود انسانهای قدرتمند و صاحب شناخت در بیش از هفت هزار سال پیش ایران باستان است که ظاهراً توانسته بودند شناخت عمیقی از موجودیّت خویش به دست آورده و به راز سلامتی پی برند و طول عمری چند صد ساله و با سلامت و صلابت ذهن ، بدن را تجربه نمایند ، امّا هیچ ردّ پایی از خود به جا نگذاشته اند . دوران میترائیسم در ایران باستان ، ظاهراً چنین مردانی از جنس نور ، فرهیخته ، عارف واقعی و مقتدر که تعدادشان نیز بسیار اندک بوده را تجربه کرده است . بزرگانی که هیچ گونه ردّ پایی از خود بر جای نگذاشته اند و اینگونه برداشت می شود که دانش و راز سلامتی را تنها به کسانی که لیاقت و شایستگی داشته اند ، انتقال می دادند و آن هم سینه به سینه ، نه نوشتاری بوده و نه نشانه ای ثبت شده ، امّا آنچه هست شاید پیامی باشد برای نسل امروز ، و آن اینکه چنین دانشی تخیّل و یا داستانی افسانه ای نیست ، بلکه حقیقتاً وجود داشته است و بعید نیست که هم اکنون نیز دانشهایی راز گونه امّا متفاوت در دل انسانهایی خاصّ در دنیای امروزه وجود داشته باشد که هیچگاه به دست عامّۀ مردم نرسیده و نخواهد رسید و تنها دست افرادی خاصّ قرار گرفته باشد که حتّی اشاره ای کوچک در مورد آن ممکن نباشد .

 بخش قابل توجّهی از تحقیقات سیستم شناختی حرکت ، ارتقاء در ارتباط با ارتقاء سطح سلامتی ، اختصاص به این موضوع و مفهوم مهم دارد و دستاوردهای قابل تامّل و توجّهی را تا کنون داشته است . در این حوزه از موضوع سلامت ، مباحث مطروحه چنین است « پیری چیست ؟ سرعت روند پیری چگونه است و آیا قابلیّت تغییر دارد ؟ مفهوم جوانی دوباره چیست و آیا حقیقتاً این مفهوم قابل تجربه است و یا فقط یک مفهوم انتزاعی و آرزوی غیر عملی است برای بشر؟ مفهوم طول عمر و افزایش آن چیست و چگونه می توان به آن دست یافت ؟ آیا اگر چنین دانشی هم موجود باشد ، میتواند همگانی باشد و یا فقط اختصاص به خواص دارد؟ و در نهایت اینکه هدف غایی از افزایش طول عمر و یا تجربۀ جوانی دوباره چیست ؟ »

پس ابتدا باید تعریفی از پیری ارائه شود . ما پیری را « فرایندی تحلیلی و فرسایشی ، منتج از حرکت ذاتی و تغییرات عینی و جوهری » می دانیم که هیچگاه از فرمول خاصّی تبعیّت نکرده و دگرگونیهای آن تابع شرایط و موقعیّتهای جوهریۀ هر ذی وجودی است که می تواند در لحظه تغییر یابد .

این فرایند ( پیری ) سرعتی دارد که ثابت نبوده و متغیّر است و نسبت به حالات فیزیکی و ذهنی افرادِ متفاوت ، در لحظه می تواند شتاب گرفته و یا کُند شود .  عوامل تسریع روند پیری را در چند فاکتور مهم می توان خلاصه کرد .

1_ تغذیۀ نامناسب -2- موقعیّت آب و هوایی آلوده -3- سوء مصرف مواد ، اعمّ از هرگونه مواد مخدّر و الکل-4- افعال عرضی عینی ضدّ حرکتی – 5 – افعال عرضی انتزاعی ضدّ حرکتی .

بنابر این در صورت وجود فاکتورهای مذکور در زندگی فردی ، می توان اذعان کرد که سرعت روند پیری می تواند افزایش یافته و در موقعیّتهای معکوس کاهش یابد .

فاکتور تغذیه و حرکت در سیستم حرکت ، ارتقاء از اهمیّت بسیاری برخوردار است . مدیریّت تغذیه در این سیستم ، صرفاً شامل این موضوع نیست که چه بخوریم و چه نخوریم ، بلکه معتقدیم که هر فردی در مرور زمان به دلیل تغذیۀ نادرست و یا عدم مدیریّت صحیح تغذیه ، از سموم و رسوباتی که در کلیّت بدن نفوذ و یا انباشته شده است شاید که نا آگاه باشد و دقیقاً همین موقعیّتهای مذکور یکی از عوامل موثّر در تسریع روند پیری است که با استفاده از روشهای اختصاصی ، برنامه های سم زدایی و تصفیه اجرا می گردد و هدف در اجرای این برنامه ها در نهایت کاهش نسبی و حدّاکثری سموم موجود از یک طرف و کاهش نسبی چگالی از طرف دیگر و در مرحلۀ سوم آماده سازی بدن فیزیکی به لحاظ  کاهش حجم جهت تجربۀ حقیقی مفهوم حرکت در مفهوم و مصداق عامّ و خاصّ .

با یک تصفیۀ حقیقی و کاربردی در ذهن و جسم  کیفیّتی از هماهنگی می تواند تجربه گردد که زبان موجودیّت خودی  درک مصداقی شده  و به جای آنکه ما تصمیم بگیریم که چه بخوریم ، خود موجودیّت صاحب خرد ، آنچه که هم اکنون لازم است را به ما فرمان  دهد ، در آن زمان توانایی درک دستورات صادره از طرف موجودیّت هوشمند خود ،  در حدّی نسبی  جهت تجربۀ یک تجربه ای متفاوت از مفهوم بودن و شدن را داریم و شاید این زبان حقیقی بدن باشد که در اکثر موارد قدرت درک صحیح از موقعیّتهای آن را نداریم ، چرا که این نیازها در لحظه می تواند تغییر یابد .

 دریافتهای درست از پیامهای ذهن ، بدن در شرایطی که شناخت خردمندانه و هوشمندی موجودیّت دارد نه تنها دشوار نیست ، بلکه فی نفسه در آن هنگام چاره ای جز دریافت پیامهای صحیح نداریم ، که آرام و روان در وجودِ آرام یافته سُریان دارد و یقیناً که در آن اوان ، قطره ای از معرفت شاید که تجلّی نماید .

تصفیۀ بدن به زلالیّت آن می انجامد و زمانیکه زلال گشت پیامهایی از آن دریافت می شود ، شاید که مسبوق به خردمندی تن باشد . در این حوزه از آگاهیهای فردی فارغ از مفید و مضرّ بودن از نگاه عامّ ، دریافتها بر پایۀ نیازهای حقیقی و جوهری در لحظۀ اکنون انجام میگیرد که شاید لحظه ای دیگر تغییر یابد و چنانچه خِردی در قالب فیزیکی موجودیّت داشته باشد ، تحوّلات لحظه ای و حقیقی به شکل نسبی ، رصد و دریافت خواهد شد و آنگاه که چنین دانشی تجلّی نمود ، شاید که قطره ای از عظمت مفهومی حرکت  ادراک گردد .

تن مسموم به هنگام قرار گرفتن در مسیر حقیقی تحوّل ، در طرب افتد و متعاقب آن آب شود و سپس خالص گردد و به زلالیّت برسد و پس از آن شاید که توانایی درک ذرّه ای از مفهوم خِرد حقیقی تن حاصل آید و شاید در آن هنگام  فاصلۀ بین ذهن و جسم و عصب و عضله و ... متصوّر نگردد و در آن هنگام ، موجودیّت تن من حیث وجود است که تجلّی می نماید و نه تصویری زائدِ رنج آلود که به همراهی هوشمندی و خرد ناب ، که هر لحظه در بودن و شدنی دیگر است و تجربۀ شکوهی دیگر .

 در کنار این مفهوم ، وجود یک فاکتور بسیار مهمِّ دیگر تحت عنوان درک حقیقی مفهوم حرکت نیز الزامی است ، حرکتی که بتواند ساختارهای بنیادین را به مصداق عینی کلمه متحوّل سازد ، که در مقطع اجرا و در مرحلۀ اوّل می تواند تغییر و تحوّلات عمیقی در بهبود موقعیّتهای بدن به عنوان عامل تجلّی نمودین موجودیّت فردی ایجاد کرده و در مرحلۀ دوّم به ارتقاء معجزه گونۀ سطوح توانمندی و عملکرد در تک تک اندامها ، از عضلات و بافتها گرفته تا سلسله اعصاب محیطی و غدد درون ریز بیانجامد ،  و در آن هنگام است که به تدریج و قدم به قدم میتوان تغییر و تحوّلات بوجود آمده را به عینه رصد کرد و البتّه همانطور که اشاره شد قطعاً برای تجربۀ این مهمّ ، حتماً بایستی که مفهومی متفاوت از حرکت را درک کرد و یقیناً نگاهی که تا کنون نسبت به مفهوم حرکتی و ارتقاء سطح سلامتی بوده است نمی تواند که در عمل ، پاسخگو باشد و چنانچه در اکثر موارد مشهود است آسیبهایی است که بسیار چشمگیر است و البتّه قابل تامّل و اینکه چنین تخریبی را تبدیل به توانمندی و جوانی دوباره از سنین میانسالی به بعد نمائیم که ما آنرا هنر تخریب می دانیم که دانش خاصّ خود را می طلبد و قطعاً که متفاوت از دانشی است که تاکنون تجربه شده است و شاید اگر کسی آنرا تجربه نماید ، فعّالیّتهایی نظیر ورزش را ترک نماید ، چرا که در آن هنگام ورزش را ابزاری قدرتمند جهت تسریع روند پیری خواهد یافت و شناخت حقیقی حرکت ، می تواند چنین بینشی از مفهوم سلامتی را هِبه نماید .

 ما شناخت حرکت را ؛ ادراک نسبی از موقعیّتهای ذاتی و صوری در موجودیّت فردی و مصداق و مفهوم تغییر و تحوّلات جوهری و عَرَضی می دانیم .  لحظه ایکه چنین بینش و شناختی متفاوت از حرکت عارض گشت ، زبان بدن را به اسلوبی متفاوت درک خواهیم کرد و چنین اقتدار ادراکی از نیاز بدن ، یقیناً ما را به سوی افعالی ارادی ، متحوّل و سرشار از خرد  رهنمون خواهد ساخت که در این موقعیّت  تلاشی برای بهبودی و ارتقاء صورت نمی گیرد ، بلکه آرام و روان ، آنچه سریان دارد روح خردمندی تن است و عامل حرکت و اقتدار و شکوه .

  مفهوم جوانی را « توان و اقتدار فیزیکی ، ذهنی ، روانی در وضعیّت بالفعل » تعریف میکنیم . مفهومی که به سرعت در حال تغییر می تواند باشد و موقعیّت خود را در کوتاهترین زمان به پیری و فرسودگی بدل سازد .

تحقیقات کاربردی و مستند در حوزۀ ارتقاء سطح سلامتی و کارایی سیستم حرکت ، ارتقاء  نشان می دهد که از طریق دانشِ شناخت شناسی حرکتی ، می توان سرعت روند پیری را کند  و  در برخی شرایط معکوس کرد . به بیانی دیگر تجربۀ جوانی دوباره ، امریست حقیقی و اجرایی که میتواند اکتسابی و همگانی باشد .

در این حوزۀ تحقیقی از زنان و مردان بالای چهل سال استفاده شد و از تمامی گزینه های تحقیقی تصویر برداریهای اوّلیّه انجام گرفته است . این تصاویر در سه وضعیّت حرکتی ( به دلیل نشان دادن موقعیّتهای بیمارگونۀ احتمالی) و ایستایی تهیّه شده و پس از آن روشهای کاربردی ، شناختی حرکت ، ارتقاء بر این افراد اعمال گردید . نتایج و جمع بندیهای صورت گرفته پس از یک سال ، قابل توجّه و تامّل بوده و  دستاوردهای عینی از این تحقیقات کاربردی را  در پنج برآیند کلّی می توان خلاصه نمود .

1-            کاهش سرعت روند پیری .

2-            پیشگیری از پیری زودرس .

3-            تعویق فرآیند پیری .

4-            تجربۀ عینی و حقیقی جوانی دوباره پس از دورۀ میانسالی .

5-            افزایش طول عمر .

تصاویر تهیّه شده از گروههای مختلف نشان می دهد که نه تنها می توان توانایی یک ورزشکار جوان را بدون آسیب به یک زن و مرد میانسالی که هرگز ورزش را در طول عمر تجربه نکرده اند ، انتقال داد ، بلکه فراتر از آن اینکه تغییرات بوجود آمده در شکل ظاهری گزینه ها نیز در نوع خود قابل تامّل و توجّه است . نتایج به دست آمده نشان می دهد که حتّی چهرۀ ظاهری نیز می تواند موقعیّتی به مراتب جوان تر را تجربه نماید ، بطوریکه میمیک صورت  تغییر و بهبود یافته و موقعیّتی بسیار جوانتر از قبل را تجربه نماید .

ما معتقدیم که موقعیّت درون ، در صورت تجلّی می کند ، و به بیانی می توان گفت هرچه درون سالمتر و آرامتر ، صورت نیز شفّافتر و آرامتر و سرشار از اقتدار... و هر چه درون ناسالم و بیمارتر ، صورت نیز کِدر ، گرفته و ضعیف به نظر می رسد و در حقیقت می توان گفت ، درون و ظاهر افراد در ارتباط مستقیم و در هم تنیده اند و هیچ فاصله ای بین آنها وجود ندارد و در صورت ارتقاء سطح سلامتی و توانمندی فیزیکی به مصداق واقعی کلمه و نه الزاماً آنچه در محافل ورزشی از آن یاد می شود ، ارتقاء سطح سلامتی و توانمندی ذهنی حقیقی  را در کنار تجربۀ جوانی دوباره ، می توان تجربه کرد .

در ارتباط با مفهوم جوانی دوباره ، سمینارهای بسیاری برپا شده و صحبت های  بسیاری نیز در دنیا گفته شده است که بطور خلاصه به دو شاخه تقسیم می شود .

شاخۀ اوّل که در آن استفاده از جرّاحی ، دارو و یا استفاده از هورمونهای حیوانی مرسوم است و عوارض بسیار بالایی دارد ، ضمن اینکه نتیجۀ بدست آمده کاملاً غیر طبیعی و مصنوعی است .

شاخۀ دوّم اختصاص به افرادی دارد که به دارو و جرّاحی معتقد نیستند و در این ارتباط ، نظریّه های بسیاری ارائه داده اند ، امّا مصداق عینی که نشان دهندۀ میزان تغییرات بوجود آمده در افراد باشد ، و به عینه تغییرات و حرکت از موقعیّت تحلیلی ، فرسایشی به سمت جوانی را نشان دهد ، هرگز در نتیجۀ عملکرد این گروهها نیز دیده نشده است .

 جمع بندیهای تحقیقاتی ، کاربردی این سیستم ، به نتایج عینی و ملموس فرایند جوانی دوباره رسیده و تمامی تلاشهای خود را بر این موضوع متمرکز ساخته است ، که به شکل نسبی و تا حدّ امکان ،  تغییر و تحوّلات بوجود آمده را رصد کرده و آنها را به تصویر بکشد ، که تمامی این تصاویر و مستندات بدست آمده ، نشان دهندۀ میزان تغییرات بنیادین در افراد و چگونگی این دگرگونی است ( در بدن و ذهن ) .

به بیانی دیگر ، می توان گفت که مفهوم تجربۀ جوانی دوباره عبارت است از ارتقاء دوبارۀ سطح سلامتی و توانمندی فیزیکی و ذهنی ، بگونه ای که حقیقتاً تغییر و تحوّلات بوجود آمده در ابعاد جسمی محسوس و قابل رویت و رصد باشد و مهمتر اینکه ، چنین تحوّلی پس از دوره های عارضی فرسایش و تحلیلی طبیعی ، بوجود آمده باشد .

به عنوان مثال : زنی حدود چهل و پنج ساله که در ظاهر دچار پیری زودرس شده و چهره ای با سنّ بیشتر از شناسنامه را نشان می دهد و مشکلاتی نظیر چاقی ، افسردگی ، کمر درد ، یائسگی زودرس ، به همراه چند مشکل فیزیکی ، ذهنی دیگر و یا مردی چهل و پنج ساله که ظاهراً از سنّ خود بیشتر نشان می دهد و مشکلات فیزیکی و ذهنی خاصّ خود را در سنّ میانسالی دارد .... تا چه اندازه می توان موقعیّتشان را بدون دارو و جرّاحی و به صورت طبیعی و البتّه حقیقی تغییر داد ؟ و البتّه بدون خود فریبیهای رایج در جامعه  نظیر این جمله ( من در درون احساس جوانی می کنم )...! و یا چگونه میتوان این چهره های نسبتاً شکسته با تجربۀ پیری زودرس را به دختر و پسری سی سالۀ توانمند و سالم تغییر داد؟ و این همان مفهومی است که نتایج و جمع بندیهای تحقیقاتی ما رصد کرده و با قاطعیّت میگوید که پیری می تواند به تعویق افتاده و جوانی دوباره می تواند به عینه تجربه شود... برای هر کسی که بخواهد .

ما معتقدیم که ظاهر و باطن جدا از هم نیستند و به مثال تار و پودِ هم  ، و در درون هم قرار دارند و ظاهر افراد به راحتی  نشان  دهندۀ درون آنهاست ،  البتّه اگر توانایی رصد صحیح آن را داشته باشیم .

در تحقیقات کاربردی ، مراحل مختلف و تغییر و تحوّلات بوجود آمده  رصد و ثبت شده است و به شکل مستند ، مصوّر و علمی قابل ارائه است .   

ظاهراً این امر که سی ساله باشیم و چهل ساله به نظر برسیم ، تدریجاً در حال گسترش است و به یک مسالۀ عادّی تبدیل میشود و اینکه بر عکس این جریان را در عمل و نه شعار و به شکل طبیعی ، تجربه نمائیم ظاهراً دور از دسترس می نماید ، مگر اینکه افرادی به بطور ژنتیک چنین هدیه ای را از خلقت دریافت کرده باشند .

ما تلاش کرده ایم که در جمع بندیهای بدست آمده  نشان دهیم ، سالمسازی و توانمند سازی ، همراه با تجربۀ حقیقی ( عینی و ذهنی ) جوانی دوباره ، مفهومی شعاری نیست و اختصاص به افراد خاصّ نیز ندارد ، و هر فردی توانایی تجربۀ آن را دارد .

امّا نکتۀ اساسی اینجاست ، که با توجّه به شرایط امروز دنیا ، موقعیّت آب و هوا ، غذا ، آلودگیهای مختلف در جامعۀ بشری کنونی ، رسیدن به چنین جایگاهی شاید که نه تنها بسیار سخت ، بلکه غیر قابل دسترس بنماید...! امّا به طور نسبی با افزایش میزان دانش ( و نه الزاماً علوم روز ) نسبت به موجودیّت خود ، شاید که نتیجه ای حاصل شود که سطوح سلامتی ، توانمندی و آرامش درون را در حدّ نسبی و قابل توجّه نسبت به شرایط زیستی کنونی تغییر دهد .

پرسشی که برای بسیاری مطرح است شاید چنین باشد ، آیا حقیقتاً ارتقاءسطح سلامتی و توانمندی به مصداق خاصّ کلمه و تجربۀ جوانی دوباره از سنین میانسالی به بعد  امکان پذیر است؟ و آیا میتواند همگانی باشد ؟

ما معتقدیم که انسان از طریق شناخت عمیقتر خود قطعاً می تواند به این مفهوم دسترسی داشته باشد .

امّا چرا شناخت را تنها راه برون رفت از بحران سلامتی و پیری زودرس می دانیم ؟ شاید به این دلیل باشد که آنچه اکنون تحت عنوان علوم سلامت از آن یاد می شود ، هیچگاه صلابت و اقتدار شناختی در حوزۀ سلامت فردی از خود نشان نداده است و تضادهای نامحدودی موجود است که نشان دهندۀ عدم شناخت دقیق مفهوم سلامت از طریق علوم روز  را نشان می دهد .

 گروهی از پژوهشگران و متخصصین بر این باور هستند ، که  برای حفظ سلامتی و پیشگیری از پوکی استخوان میتوان  روزی یک تا دو لیوان شیر نوشید... و در مقابل گروهی دیگر از پژوهشگران و متخصصین بر این باور هستند که شیر در بدن انسان جذب نمی شود و هیچ کاربردی ندارد...!

چای زمانی سرطان زا بود و الان برای سلامتی مفید است... قهوه زمانی سرطان زا بود و الان برای افزایش طول عمر کاربرد دارد ... نوشابه قبلاً قاتل استخوانها بود و اکنون از مفید بودن آن سخن گفته می شود و تقریباً می توان گفت در هر مفهومی که مربوط به سلامتی انسان باشد این چند گانگی نیز وجود دارد و اینکه چه زمانی مجدداً نوشابه و قهوه و چای مضرّ و سپس پس از سالها مفید اعلام شوند مشخص نیست ...! و در نهایت اینکه ، بندۀ عوام  چگونه باید تشخیص دهم که کدام یک از متخصصین نظرشان درست و کاربردی است ؟ بسیار سخت مینماید و بنظر می رسد نوعی بازی است که تا ابد ادامه دارد .

حال تکلیف ما چیست ؟ به نظر می رسد ، تجربۀ شناخت واقعی از خود ، که آن نیز ابتدا باید از بدن فیزیکی شروع  شود ، تا جایی که ، خود موجودیّت فردی تشخیص دهد که چه باید کرد و مسیر کدام است ! در صورت تجربۀ چنین شناختی ، قطعاً میتوان به نیازهای واقعی موجودیّت خود در ابعاد بدن و ذهن  پی برد . این بدن ماست که در آن هنگام به ما می گوید چگونه ارتقاء و حرکتش دهیم و چگونه و با چه موادّی بدن را تغذیه نمائیم و زمانی که چنین ارتباطی عمیق را با خود تجربه کردیم شاید دیگر نیاز به توصیه های متضادّ بیرونی نداشته باشیم و این هنر از دیدگاه ما درک درست زبان بدن است که شاید هنری باشد متعالی و البتّه زمانی این هنر عملاً قابل درک است که به دانش حقیقی سلامت در درون خود برسیم ، و شاید برای تجربۀ چنین دانشی ، دانستن تعداد مهره های ستون فقرات و تعداد عضلات و استخوانها نیاز نباشد ، بلکه شناختی فراتر از این داستان که کلیّت  را می نگرد ، نیازمند باشیم .

شاید سخن گفتن در این موارد سهل باشد و شیرین ، امّا یقیناً عمل به آن کمی دشوار است ، ولی در عین حال عملی و اجرایی است . هر زمان به نقطه ای رسیدیم که بتوانیم سنّ بیولوژیک جسم فیزیکی را کاهش دهیم و اوّلین علائم جوانی دوباره را عملاً و به عینه تجربه نمائیم ، به معنی این است که اوّلین پلّۀ شناخت خود را پشت سر گذاشتیم و در غیر این صورت تنها حرف است و حرف است و حرف ... که از بسیاری ، تنها شنیده شده است .

قطعاً چنین دانشی را خلقت در درون همه انسانها قرار داده است و اختصاص به خواصّ ندارد و همگان قادر به تجربه و درک آن هستند و تنها سه فاکتور اساسی لازمۀ قدم نهادن در این مسیر حقیقی سلامت نگر است و آن « خواست ، اراده و دانش حقیقی » و اینگونه به نظر می رسد که هر فردی این سه گزینۀ اصلی را در خود داشته و آنها را بپروراند ، یقیناً که به جمع بندیهای متعالی و ارزشمند خواهد رسید .

امّا در نهایت باید پرسید که هدف از تجربۀ این مسیر چیست ؟

تنها پاسخی که به این پرسش میتوان داد حقیقت معرفت به نفس و توانمندیهای ذاتی انسانی است و بس . شناخت جسم و ارتقاء متعالی و حقیقی آن و متعاقب آن شناخت درون و تجربۀ خِرد و آرامش حقیقی...!

 از دیدگاه ما  شناخت جسم ، اولویّت بر  شناخت ذهن دارد و در حقیقت جسم دریچۀ ورود به درون و لایه های عمیقتر موجودیّت است . بدون آرام و وارهیده کردن جسم ، آرامش درون امکان پذیر  نیست ، چرا که جسم فیزیکی نزدیکترین ، محسوس ترین و ملموس ترین بخش از موجودیّت انسانی است و اگر آنچه که به ما نزدیکترین است شناخته نشود ، چگونه دورترین و پیچیده ترین بخش از موجودیّت ، قابلیّتِ شناخته شدن می تواند  داشته باشد ؟ تقریباً می توان گفت غیر عملی است و دور از دسترس ، مگر برای افرادی که از سخن گفتن بیشتر از عملگرایی لذّت ببرند .

ذهن پیچیده گیهای بسیار عمیقی دارد و بنظر می رسد که در مسیر تجربۀ ارتقاء سطوح سلامتی ، قطعاً نیاز به تصفیه و پالایش داشته باشد . ذهن نیز همانند بدن میتواند مسموم گردد و از آنجا که تاثیری مستقیم بر سلامت جسم فیزیکی دارد ، میزان تخریبی که از خود بر جای میگذارد عمیقتر و خطرناک تر است . تصفیه و سَم زدایی ذهنی محصولی را ارائه می دهد که آرامش ، نمودی ترین سنتز آن می تواند باشد .

در طیّ تاریخ ، مکاتب بیشماری در آرام سازی ذهن ظهور کرده و هر کدام مدّعی ارائۀ اسلوبی مدرنیته جهت رام نمودن ذهن ومتعاقب آن تذهیب نفس و آرامش درون و جسم بوده اند ، امّا آنچه جامعۀ بشری عملاً از خود بروز می دهد ، افزایش آلودگیهای ذهنی و بیماریهای سایکو سوماتیک و منتوسوماتیک و امثالهم هستند که روایتی هستند از حکایتی متفاوت . حتّی در اجتماعات کوچکی که مدّعی مسیرهای عرفانی و آرام سازی هستند ، جمع بندیهای کلّی و رئالیستیک ، مفهومی متفاوت از آنچه ادّعا می شود را نشان می دهد .

ذهن آلوده و بیمار ، جسم را آلوده و بیمار می سازد و برعکس جسم بیمار و آلوده ذهن را سمت بیماری مسبوق می سازد و به تدریج بر آلودگیهای هر دو به صورت تصاعدی افزوده می گردد و نتیجتاً اینکه پیری و کِدری و ضعف و سستی ، تخت پادشاهی سلامتی ، جوانی ، نشاط و شفّافیّت را بر زمین می زند و رنج از پی رنج آید . پس ذهن آلوده نیز جسم را به پیری زودرس و بیماریهای زود رس مسبوق خواهد ساخت و تصفیه ، پاکسازی و آرامسازی ذهن ، جوانی و اقتدار را در جسم فیزیکی متجلّی خواهد نمود .

جسم آرام یافته و شفّاف ما را در تصفیۀ ذهن یاری خواهد کرد و ذهن آرام یافته و خردمند ، ما را در تصفیۀ تن ، قطعاً که یاری خواهد نمود و این فعل و انفعالهای با شکوه تنها زمانی رخ خواهد داد که « تن و ذهن » خردمندی را تجربه نمایند که فقر و ضعف هر کدام ، دیگری را تضعیف می نماید .

ما معتقدیم که هیچ موجودی خارج از خود فردی توانایی شناخت ما را ندارد و اگر کسی هوشیار به معنای واقعی باشد و چنانچه لطف خداوندی را نیز در کنار خود داشته باشد ، شاید که قطره ای از موجودیّت خویش را بشناسد و نه شناخت دیگری ...! بنابر این بنظر می رسد هر چه مفهوم شناخت خویش ، بیشتر مورد کنکاش قرار گیرد ، بیشتر از خود و شناخت خویشتن و آرامسازی آن فاصله می گیریم ، چرا که درون با بحث و گفتگوها و دریافتهای غیر ضروری ، آلوده و بیمار گشته است ، بنا بر این شاید لازم باشد که چنین عملکردهایی متوقّف گردد و همانگونه که جسم می تواند فرد را در پاکسازی یاری نماید و تصفیۀ حقیقی انجام شود ، ذهن نیز قطعاً چنین خواهد نمود ، به شرط اینکه رجوع به خود را به رجوع به دیگری ترجیح دهیم . آیا تا کنون چهرۀ چوپانی را که کنار گوسفندانش نشسته و به عمق رودخانه خیره شده است را تجربه و به آن اندیشیده اید ؟ آیا چنین فردی عمقِ آرامش حقیقی درونی را بیشتر تجربه کرده است یا یک استاد مدیتیشن در یک مکانی تحت عنوان معبد ؟ شاید دریافت پاسخِ صحیح ، بلاواسطه و بدون عینکهای تحمیل شده بر چشمانمان ، ایدئولوژی فردی ما را در کاربردی نمودن ارتقاء حقیقی سطوح سلامتی و توانمندیهای درونی و فیزیکی خود ، تغییر دهد و شاید اگر از آن چوپان حاضر پرسیده شود چگونه به این سکوت رسیدی ؟ توانایی ارائۀ پاسخی روشن را نداشته باشد و اگر به او اصول خود شناسی آموزش داده شود ، آرامش خود را از دست دهد و دیگر آن تعمّق راستین را تجربه ننماید و در آخر ، این نتیجه شاید حاصل آید که ، هیچ کار خاصّی انجام نداده ، فقط بوده ، بدون آنکه بخواهد باشد... و حضور داشته ، بدون آنکه اقدام به حضور نماید و اصول را از درون خود دریافت کرده ، چون « تن و ذهنی » آلوده ندارد ، بنابر این آمادۀ دریافت از هستی بوده و دریافت کرده است ، بدون آنکه تمایل و یا اصرار به ارائۀ آن جهت استفادۀ دیگران بنماید . 

و نهایتاً یک مسیر ، و آن رجوع به خود و شناخت خود از طریق خود و نه از طریق دیگران .  

و کلام آخر اینکه ، از دیدگاه ما بشر دو راه حلّ در حوزۀ سلامت پیش روی خود دارد ، راه اوّل ، شناخت حقیقی و درک صحیح مفاهیم سلامتِ درون ساختاری ، که اساس و بنیادهای راستین وجودی را میتواند مسبوق به تحوّلات خردمندانه سازد  و  راه دوّم ، مسیر رنج و دارو و تضعیف ....! که خردمندان واقعی مسیر اول را انتخاب می نمایند و آنانکه فکر می کنند حکیم و خردمند هستند  ، در عمل و به ناچار مسیر دوّم را برمی گزینند .  

                            فرهاد اصلی

 

 

 

پیام ماه

سلامتی تاجی است زرّین بر سر افراد سالم ، که تنها بیماران قادر به دیدن آن هستند ( بقراط حکیم )

اصول آموزش حرکت ، ارتقاء

اصول آموزش سیستم حرکت ، ارتقاء بر پایه های حرکت ، تغذیه و ایدئولوژی فردی قرار گرفته و اهداف آن ارتقاء سطوح سلامت ، توانمندی و کارایی انسانی با رویکرد غیر طبّی و غیر دارویی است .

آثار تحت انتشار

به زودی شاهد انتشار مجموعه آثار سیستم حرکت ارتقاء خواهیم بود ، که به تدریج در این بخش بارگذاری و معرّفی خواهد شد

کلیک کنید

//